نوار پیشرفت اسکرول

از اینجا بشنوید

#4 – شرم یا گناه؟ با کدوم بیشتر حال می کنی؟

Intro:

من یه ایرانی ام. وقتی یه کار بدی می کنم ، حس می کنم گناه از بالا و شرم از پایین داره میره توم و منم این وسط مث یه مرغ کنتاکی دارم رست میشم. من حتی نمی دونم فرق این دوتا اصن چی هست؟ ، اما قراره تا ابد هم به آدما التماس کنم هم به آسمون آخرشم زیر بار هر جفتش، له بشم و بمیرم.

—————————intro music——————————-

این اپیزود از پادکست راجع به یه موضوع عجیب ولی واقعیه. شرم وگناه چی ان و چه فرقی دارن که مردم تو چهار گوشه ی دنیا انقد متفاوت و حتی برعکس هم بهش اعتقاد دارن؟ چرا یه سری همه ش در حال تعظیم به بقیه ن و مدام زمینو می بینن ولی خیلیای دیگه فقط از اسمون طلب بخشش می کنن؟ یه اکیپ هم هستن که هم رو به زمینن هم رو به هوا.

می خوام از شرق کره زمین از ژاپن و کره برم تا غرب یعنی امریکا. این وسط ایران مادر مرده و هند هم جزو انتخاب های من هستن. این چهار تا نقطه 4 مدل رفتار متفاوت دارن و نمونه مناسبی واسه خیلی از جاهای دیگه دنیا هستن. پس اون ها رو با هم مقایسه می کنیم تا معنی شرم و گناه و تفاوتشون رو بهتر بفهمیم.

این یه واقعیته که توی شرق بیشتری  سرشون پایینه، تو غرب بالا، تو ایران  کمی کج و همزمان پاین و بالاست ، و تو هند، یه ترکیب خاص و انعطاف‌پذیر وجود داره. اما چرا اینجوریه؟

———————————————————————————–

خب ، اگر تو یه انسان تو شرق کره زمینی احتمالا بیشتر حواست به یه چیز جمعه. جلوی ادمای دیگه شرمنده نشی و دوروبریاتو هم با کارهای اشتباهت شرمنده بقیه نکنی.

تو فرهنگ‌های شرقی، شرم یه مفهوم بزرگ و بسیار جدیه. اگه بخوام ایرانی معنیش کنم:  ناموسیه.

اینطوری بگم که یه گوز اشتباه ازت دربره ، نه تنها تو بلکه خانواده تو باید سال ها بگن ببخشید که این گوزید.

 احترام به جامعه، خانواده، و نگاه دیگران یه جور اصل نانوشته است که همه باید رعایت کنن.

مردم اینجا از بچگی یاد می‌گیرن که “آبروی جمعی” مهم‌تر از هر چیز دیگه‌ایه و اگه اشتباهی بکنن، شرمنده شدن یه واکنش طبیعی و حتی لازمه.

این شرم می‌تونه تو رفتارای روزمره مثل تعظیم کردن یا حتی تو یه سطح عمیق‌تر، تو تمام سیستم های زندگیشون  دیده بشه.

————————————————————————————

از ژاپن شروع می کنیم

اگه کسی دیر به یه قرار کاری برسه، حتماً با تعظیم عذرخواهی می‌کنه. این تعظیم فقط یه حرکت فیزیکی خم شدن نیست.  نشون می‌ده که طرف مقابل، شرمندگی خودش رو پذیرفته و تلاش می‌کنه رابطه رو دوباره به تعادل برسونه.  

حالا اگه خطا بزرگ‌تر باشه، مثل یه اشتباه جدی تو کار، این شرمندگی می‌تونه به استعفا یا حتی در موارد شدیدتر، خودکشی ختم بشه. و باور کنید شرم خیلی توی شرق ادم کشته.

نرخ خودکشی تو ژاپن (۱۴.۶ نفر به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر) که بیشتریش هم از روی همین فشار شرمه.

البته شرمندگی توی شرق فقط به اشتباهات فردی محدود نمی‌شه.

این مفهوم تو تمام لایه‌های زندگی مثل تحصیلات، شغل، و حتی زندگی خانوادگی ریشه داره.

مثلاً یه دانش‌آموز ژاپنی اگه تو امتحان نمره خوبی نگیره، نه فقط خودش قراره از شرمندگی عن شه ، بلکه خانواده‌اش هم احساس شرمندگی می‌کنن. واسه همین، فشار برای موفقیت تو شرق خیلی زیاده.

اگه یکی از اعضای خانواده حتی اتفاقی یکی رو بکشه، قضیه فقط به مجازات قانونی ختم نمیشه، بلکه از نظر اجتماعی و فرهنگی هم خانواده‌ش تحت فشار زیادی قرار می‌گیرن و احتمالا پاره میشن.

سر اشتباه یه نفر حالا اونا باید پی چندتا چیز رو به تنشون بمالن.

عذرخواهی عمومی کنن.  معمولاً خانواده مجبورن یه جورایی به صورت رسمی یا غیررسمی عذرخواهی کنن، حتی اگه کاملاً تصادفی بوده باشه.

از جامعه طرد میشن . ممکنه دوروبریاشون  با خانواده سرد بشن یا حتی ازشون فاصله بگیرن، مخصوصاً تو شهرهای کوچیک. یه جور انگ اجتماعی روشون می‌خوره.

اعتبارشون خراب میشه و اسم و رسم خانواده احتمالا لکه‌دار بشه، که این می‌تونه روی کار، روابط اجتماعی و حتی آینده‌ی بچه‌ها تأثیر بذاره.

——————————————————————————–

خب این رفتارا ریشه‌ش از چی میاد؟

حس وظیفه و احساسات انسانی اولیشه: تو فرهنگ ژاپنی یه چیزی هست به اسم گیری (وظیفه) و نینجو (احساسات انسانی)، که باعث می‌شه خانواده حس کنه باید فراتر از قانون هم جبران کنه، مثل پرداخت دیه یا جلب رضایت خانواده مقتول.

ظاهر و باطن دومی شه: تو ژاپن یه تفاوتی هست بین تاتماe (چیزی که تو ظاهر نشون می‌دن) و هوننه (احساس واقعی). خانواده ممکنه بیرون خودشونو قوی نشون بدن، ولی تو خلوت با کلی احساس گناه و شرمندگی دست‌وپنجه نرم کنن. اون بیچاره ها نمی دونن تو جایی مثل ایران می تونی برعکس باشی. بهش میرسیم.

تو ژاپن، مفهوم “مِی‌واکو” یعنی «دردسر درست کردن برای دیگران» خیلی پررنگ‌تره، در حالی که تو کره، بیشتر “چمیون” ( حفظ آبرو) مطرحه، که یعنی آدم باید جلوی بقیه صورتش حفظ بشه و خانواده‌اش رو سرافکنده نکنه.

تو کره، بعضی خانواده‌ها واسه فرار از این شرمندگی حتی ممکنه خودشون رو به‌طور کامل از جامعه کنار بکشن، در حالی که تو ژاپن، بیشتر روی جبران و عذرخواهی تأکید میشه.

تو تمام این پروسه ها شرقیا تا کمر خم و از  آدمای دیگه عذرخواهی می کنن و تقریبا یه مفهومو واسه ادم موندن کنار همدیگه دنبال می کنن. “مهم دونستن شرم”. این وسط کسی با اسمون و جایی که نمی دونی به چی وصله کاری نداره.

این فرهنگ شرم، در عین حال که می‌تونه انسجام اجتماعی رو بالا ببره، یه وجه تاریک هم داره.

فشار بیش از حد واسه رعایت “آبروی جمعی”، فرد رو به جایی می‌رسونه که خودشو به طور کامل فدای جامعه کنه.

اینجاست که آدم‌ها از نظر روانی به گا میرن و گاهی دیگه نمی‌تونن تحمل کنن.

————————————————————————————

تو غرب، نگاه به اشتباها و رفتارای نادرست خیلی فرق می‌کنه.  اینجا مفهوم “گناه” بیشتر یه مسئله فردی و درونی محسوب می‌شه. یعنی اگه کسی خطا کنه، نیازی نیست که جلوی دیگران خم شه یا شرمنده باشه.

 کافیه به خودش یا خدا بگه: “گوه خوردم” و از این طریق وجدانش رو راحت کنه.

تو غرب، فردگرایی یه ارزش اساسیه. این یعنی هر کسی مسئول زندگی خودشه و اشتباهاتش هم به خودش مربوطه.

مثلاً اگه یه آمریکایی یه ریدن اساسی بکنه، ممکنه خیلی راحت بگه: خب اشتباه کردم، دیگه تموم شد!” این جمله نشون می‌ده که فرد نیازی نمی‌بینه خودشو زیر فشار نگاه دیگران قرار بده.

یکی از ویژگی‌های جالب تو فرهنگ غرب اینه که عذرخواهی کردن یه جور تشریفات اجتماعی ساده است.

مثلاً اگه تو خیابون کسی به کسی دیگه تنه بزنه، سریع یه “Sorry” می‌گه و می‌ره. این عذرخواهی معمولاً کوتاه و بدون احساس عمیق انجام می‌شه و جامعه هم از فرد انتظار نداره که بیش از حد خودش رو سرزنش کنه.

اما این آزادی بیش از حد هم بعضی وقتا مشکل‌سازه. وقتی مردم کمتر به نگاه دیگران اهمیت بدن، احتمال اینکه احساس تنهایی کنند بیشتر می‌شه.

جالبه که تو آمریکا، نرخ خودکشی حدود ۱۴ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفره. این رقم تقریباً شبیه ژاپنه، ولی دلایلش فرق داره.

تو شرق، فشار اجتماعی باعث خودکشی می‌شه، ولی تو غرب، حس انزوا و نبود حمایت عاطفی ممکنه فرد رو به این نقطه برسونه.

باید گفت که حس شرم توی شرق همون کاری رو می کنه که حس گناه توی غرب. چون فکر می کنید که خدا دیگه دوستتون نداره . حالا یه بیل می گیرید دستتون و بقیه کار رو خودتون انجام میدید. کاری که توی شرق دیگران زحمتشو می کشن.

صدای فضاپیما و فضا نورد بیاد.

حالا وسط کره زمین وارد یه سیاره دیگه میشیم. سیاره شرم و گناه. سیاره تضاد. ایران!

به ایران خوش اومدید. ما مادامی که بدهکاریم، طلبکاریم. سیاره ای که همه چی از فیلتر تضاد رد میشه. و کسی نمی تونه راحت خودش باشه. اصلا یه سری نمی دونن خودت باش یعنی چی.

تو ایران، داستان یه جور دیگه است. اینجا ما هم شرمندگی ژاپنی و کره ای داریم، هم گناه امریکایی رو. یعنی آدما از یه طرف باید جواب نگاه مردم رو بدن و از طرف دیگه، با خدا و وجدان خودشون هم صاف باشن. نتیجه؟ یه فشار دوطرفه و احتمالا در آخر  یه کون پاره.

اگه تو ایران کسی اشتباهی کنه، اول باید به فکر این باشه که “مردم چه گوهی میخورن؟ ببخشید مردم چی می‌گن؟” این فکر باعث می‌شه فرد تلاش کنه اشتباهشو از دیگران مخفی کنه یا با یه عذرخواهی رسمی، خودشو از زیر فشار نگاه جمعی آزاد کنه. اما این تمام ماجرا نیست. بعد از اینکه این مرحله تموم شد، فرد باید به فکر رابطه‌اش با خدا و وجدان خودش باشه. یعنی حتی اگه جلوی مردم عذرخواهی کرده باشه، باز ممکنه شب نتونه راحت بخوابه.

این فشار دوبل باعث می‌شه مردم ایران همیشه یه حس نگرانی داشته باشن. از یه طرف باید به آبروی خانوادگی و اجتماعی‌شون فکر کنن، و از طرف دیگه، وجدان و اعتقادای مذهبی‌شون هم دائم تو ذهنشون فعاله. این وضعیت گاهی باعث رفتارهای متناقض می‌شه. یعنی یه چهره دوشخصیته بلاتلکیف. که حس می کنه بهش تجاوز شده اما از کِی و کجاش اطلاعی نداره.

واقعیت اینه که ما ایرانیا احساس شرم و گناه عمیقی داریم، اما بیانش برامون سخت شده. فرهنگ قضاوت‌گری و ترس از شماتت باعث شده که مردم بیشتر به پنهون‌کاری و توجیه رو بیاریم تا عذرخواهی صادقانه. اینجوری بگم که، این شرم و گناه بیشتر درونی شده و به جای اینکه به یه رفتار مسئولانه منجر بشه، به شکل استرس، اضطراب، جفتک انداختن یا حتی رفتارهای دفاعی خودش رو نشون می‌ده.

در ضمن همه ی این فرهنگ های روی کره زمین یه طرف. جمله ی حلالت نمی کنم. یه طرف. این یه جمله ی جادوییه که معنیش اینه: تقدیر تو دیگه دست منه که عاقبت زندگیت چی بشه . پس اگه نبخشمت انقد باید خایه مالی کنی تا شاید اجازه بدم رستگار بشی. و ما ایرانیا اکثرا ناخودآگاه به این جمله حساسیم.

——————————————————————————

اگر یه ایرانی یه بگایی رقم زد، حالتای عجیبی ممکنه بهش دست بده. انگار مثل یه گرگینه زیر نور ماه یهو تبدیل میشه. بدنش صاف تر و  سینه ش جلوتر میان. سرشو بالاتر میگیره. ریلکس تر رفتار می کنه. و شروع می کنه به گفتن یه سری عبارت  های رمز گذاری شده.

بیاین چند تا از این عبارتا رو رمزگشایی می کنیم

1.کردم که کردم. معنی:(مثل سگ از کرده م پشیمونم و جوری گوه رفته توش که الان نمی دونم چه گوهی بخورم)

2. خب حالا چیزی نشده که. معنی: ( من ریدم تو یه چیزی تو زندگیت ولی اگه معذرت خواهی کنم با سگ توی کوچه یکی میشم. می دونم مقصرم. شرمندگیش رو هم به جون می خرم اما اعتراف نمی کنم.)

3. من اصلا روحمم خبر نداره از این اتفاق. معنی: ( بله خود من و روحم با هم اونجا بودیم و خودمون هم عاملش بودیم. حالا میخوایم خیابون یه طرفه رو تا جایی که میشه خلاف بریم، چون مسولیت پذیری دردسر داره)

اگه منطقی نگاه کنی مقصر من نیستم . معنی: ( تو رو جون هر کی که می پرستی بیا من از تو مبارکم یه کس و شر عجیب دراوردم که بتونم گمراهت کنم، شاید که بی خیال شی و کاری نکنی که من هزینه این اشتباهمو پرداخت کنم)

من اگه این کارو کرده بودم  خودم می گفتم ، نیازی به قایم کاری ندارم (  من این کارو کردم. و تو اینجور شرایط هم فقط می تونم قایم کنم. چون مسولیت پذیری حماقته.)

کی گفته؟ مدرک داری؟ ( اوه اوه تو یه چیزی از من پیدا کردی باید بفهمم چی بوده. تو می خوای منو ضایع کنی با این که من مقصرم. می خوام مطمئن شم که هیچی جا نمونده موقعی که بهت آسیب زدم، تا بتونم تو دنیای تکذیب خودم بال دربیارم و اوج بگیرم)

بابا زندگی دو روزه فدای سرت ( دست از سر من بردار و بزار تاوان ریدنی که کردمو ندم)

تو ایران یه نفر ممکنه جلوی دیگران خیلی محترمانه عذرخواهی کنه، ولی تو دلش مادامی که احساس کنف شدن می کنه هنوز ناراحتی و شرم رو حس کنه.

—————————————

خب این تهش چی شد؟ تعبیر ما از مسولیت در قبال اشتباهاتمون چیه؟ یه سیکل ناقص که به کیری ترین وجه ممکن بی فایده ست. ما از مردم شرمنده میشیم ، با این که می خوایم اون ها ما رو حلال کنن اما ازشون متنفر میشیم اگه نکنن. ما پیش خدا احساس گناه می کنیم و مادامی که زجه می زنیم اون ما رو ببخشه ولی خیلی رو بخششش حساب نمی کنیم و میگیم باری تعالی در هر حال کص و کون منو یکی خواهد کرد.

———————————————————

اما خیلی کم پیش میاد که بابت شرمندگی از خطایی که در حق کسی کردیم خودمون رو بکشیم.

از نظر آماری، ایران نرخ خودکشی کمتری نسبت به شرق و غرب داره (حدود ۶ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفر). اما این به این معنی نیست که فشار روانی کمتری وجود داره. این فشار به شکل‌های دیگه‌ای مثل افسردگی، اضطراب، یا حتی مهاجرت خودش رو نشون می‌ده.

و این که خیلیا تو ایران خودشون رو می کشن اما کسی نمی فهمه که خودشون رو کشتن. چه  برسه به این که بدونیم چرا. چون بالاخره گفتیم که، همه جوره درگیریم با خودمون پس اگه می تونستیم از خدا هم اینو مخفی می کردیم.

خوشبختانه ما از هیچیمون هیچی نمی دونیم. حتی امار نداریم که چند درصد خودکشی هامون از چی بودن. چون آنالیز به خاطر حفظ ابرو و حرمت، خیلی جایی نداره تو فرهنگ اجتماعی ما.

ما ایرانیا فقط در یه صورت خیلی سریع به مرحله خودکشی می رسیم. دلیلی موسوم به “ناموسی”. حتی نه موقعی که این خطا رو مرتکب شدی و رفتیی سراغ یه ناموس. بلکه موقعی که یکی دیگه بهت  آسیب زده و سراغ ناموست اومده. و خود اون بابا به اندازه تو شرمنده نیست. ما حتی تو کس و شر هم تضاد داریم. خیلی وقتا تو یه جمع مردونه از این تعریف می کنیم و پز میدیم که رفتیم سراغ ناموس یکی دیگه و بهش افتخار می کنیم یا تهش بهمون میگن ای شیطون. مادامی که اگر برامون پیش بیاد اول کون  زمین و زمان رو چاک میدیم بعد کون خودمونو.

شاید بهتر بود  ژاپنیا به جای این همه  هزینه های هنگفتی که روی تحقیق در مورد شامپانزه ها دارن انجام میدن تا منشا انسان رو بهتر بفهمن،میومدن و  این بودجه رو روی تضادهای ما ایرانیا هزینه می کردن  نتیجه های جالب تری می گرفتن. شاید راز اصلی خلقت ماییم اما خبر نداریم

————————————————————————–

می خوام اعتقادات نقطه متفاوت بعدی رو با یه جمله معرفی کنم. تعظیم کن، ولی کار خودتو بکن!

این داستان اکثر هندیاست.هندیا واقعاً یه داستان متفاوت دارن. اون‌ها ترکیبی از شرم شرقی، فردگرایی غربی، و فلسفه خاص خودشون رو دارن. یه کوکتل مشتی از این سه تا که در اخر طعمش برعکس ما  ایرانیا، براشون خیلی هم خوشاینده و بهشو ن می سازه. خیلی جالبه اما شرم تو هند بیشتر یه لایه بیرونیه. اگه کسی اشتباهی کنه، ممکنه یه عذرخواهی بکنه یا یه قربانی به خدای خاصی تقدیم کنه. ولی این شرمندگی عمیق نمی‌شه. مردم بیشتر به فلسفه “کارما” باور دارن؛ یعنی هر کاری که بکنی، یه روزی نتیجه‌اش برمی‌گرده از کجا برمی گرده، سیخش میره کجات و این ها دیگه معلوم نیست.

این باور باعث می‌شه فشار روانی کمتر بشه. اگه کسی اشتباهی کنه، به جای اینکه خودشو سرزنش کنه، تلاش می‌کنه کارما رو اصلاح کنه. این می‌تونه با انجام یه کار خوب، عبادت، یا حتی کمک به دیگران باشه. به همین دلیل، مردم هند معمولاً با مشکلاتشون یه جور سازگاری خاص دارن و کمتر دچار استرس یا اضطراب عمیق می‌شن.

اما هند هم چالش‌های خودش رو داره.

درسته که اگه یه نگاهی به امار خودکشی تو هند داشته باشیمچیزی حول و حوش  ۱۲ نفر در هر ۱۰۰ هزار نفره. این نشون می‌ده که فشارهای اجتماعی و اقتصادی همچنان وجود داره، ولی مردم با فلسفه‌های انعطاف‌پذیرشون بهتر باهاش کنار میان. مثلاً اگه کسی تو کارش شکست بخوره، ممکنه بگه: این قسمت من نبود. دفعه بعد بهتر عمل می‌کنم.”

———————————————————————————

نه شرم بیش از حد، نه بی‌تفاوتی مطلق

حالا که دیدیم شرم شرقی، گناه غربی، و ترکیب این دو تو ایران و هند چه مزایا و مشکلاتی دارن، سوال اینه: تعادل کجاست؟ چطور می‌تونیم هم مسئولیت اشتباهاتمون رو قبول کنیم، هم از له شدن زیر بار فشار جامعه یا انزوا و بی‌تفاوتی نجات پیدا کنیم؟

خب اشتباهمونو بپذیریم، اما خودمونو ویرونو داغون نکنیم

شاید بهتره یاد بگیریم که عذرخواهی یه جور مهارته، نه نشونه ضعف. اگه کسی اشتباهی کرد، به جای اینکه با یه “بیخیال، مگه چی شده؟” ازش بگذریم، بهتره بپذیره که اشتباه کرده. اما نه در حدی که گوه به روحش بمالیم و طردش کنیم و این پذیرش باعث از بین رفتن اعتمادبه‌نفس بشه.

تو شرق، اگه یه مدیر پروژه‌ای خراب کنه، ممکنه از شدت شرم استعفا بده. تو غرب، ممکنه فقط یه “اشتباه کردم” بگه و ادامه بده. تو ایران هم که اون حالت گرگینه رو به خودش می گیره و تو چشات انقد نگاه می کنه تا تو خودت خفه شی.

راه درست اینه که مسئولیت قبول کنه، اما همراهش یه راه‌حل هم ارائه بده.

شرم در حد این که یه کنترل کننده اجتماعی باشه خوبه، نه این که باهاش دیگرانو سرکوب کنی.

شرم می‌تونه یه نیروی مفید باشه، اگه درست استفاده بشه. باید شرم رو در حدی نگه داشت که باعث جلوگیری از رفتارهای آسیب‌زننده بشه، ولی نه در حدی که افراد رو فلج کنه. یعنی جامعه یاد بگیره که بین شرم مفید (برای رفتارهای ضد اجتماعی جدی) و شرم مخرب (برای اشتباهات کوچک انسانی) تفاوت قائل بشه.

اگه کسی توی صف نذری پارسال بدون نوبت جلو زد، لازم نیست تا سال بعد نگاه‌های سنگین تحمل کنه، اما اگه کسی اختلاس میلیاردی کرد، شرم اجتماعی باید جوری باشه که نتونه راحت از زیرش در بره.

گناه در حد وجدان مناسبه، نه در حد فلج کردن فرد

احساس گناه یه مکانیسم طبیعی برای اصلاح رفتار فردیه، اما وقتی تبدیل به بار سنگینی بشه که فرد رو از زندگی عادی محروم کنه، مشکل‌ساز می‌شه. بهترین تعادل اینه که آدم‌ها بدونن اشتباه کردن طبیعیه، ولی باید سعی کنن جبران کنن، نه اینکه خودشون رو برای همیشه سرزنش کنن. فقط جبران کنن.

فرض کن که تو یه پدری که وقت کافی واسه بچه‌هاش نذاشته، بهتره به جای سال‌ها عذاب وجدان کشیدن و جردادن خودت، از امروز وقت بیشتری باهاشون بگذرونی.

وقتی فرهنگ یه جامعه به این سمت بره که مسئولیت‌پذیری ارزش حساب بشه، عذرخواهی هم راحت‌تر می‌شه. تو یه جامعه‌ای که همه سعی دارن تقصیر رو مث گوز گردن یکی دیگه بندازن، آدم‌ها به جای حل مسئله، دنبال توجیه می‌گردن. پس اگه ما یه محیطی بسازیم که پذیرش اشتباه و جبران، عادی و حتی تحسین‌برانگیز باشه، شرم و گناه هم کاربرد درستشون رو پیدا می‌کنن.

به جای اینکه توی ایران کسی که عذرخواهی می‌کنه، ضعیف و کس مشنگ شمرده بشه، باید تشویق بشه که با صداقت اشتباهش رو بپذیره و اصلاحش کنه.

در آخر می خوام بگم شاید پرفکت ترین معادله اینه: یه جامعه‌ای که همدیگه رو له نمی‌کنه، ولی بی‌حساب هم ول نمی‌کنه