از اینجا بشنوید

9 – تضادی به نام اصالت – کلمه من دراوردی یا واقعیت

همه چیز از یه کون گشاد و یه حس کم بودن شروع شد. واسه سواری گرفتن و کافی شدن نیاز بود این دوتا رو با یه چیزی بپوشونی. روپوشی که مخترعش معلوم نیست کی بود اما اسم این اختراعش اصالت بود.

intro

پسرم تو اصیلی . ما یه خونواده ی بزرگ بودیم و مردم خیلی به ما احترام میزاشتن. این حس رو تو وجودت حفظ کن و خوشحال باش که از خون این خانواده هستی.

به نظر یه جمله‌ی پدرانه ست، شبیه یه نصیحت، اما تو بطنش یه جور پُف‌کردگی روانی خوابیده. هیچ اشاره ای به این که  “آدم خوب و مفیدی باش”، توش وجود نداره. صرفا “تو اصیلی”، یعنی با این که تو خودت کاری نکردی اما ازش واسه تو چشم اومدن جلوی دیگران استفاده کن. بیاید جمله ی این پدر رو رمز گشایی کنیم.

پسرم تو اصیلی. مردم  عادی، همونایی که ما ازشون بهتریم، از پدر پدربزرگ تو مث سگ می ترسیدن. اون زمینا رو هم از خود خدا خریده بود. با پولی که کائنات بهش داده بود. مبادا فکر کنی با یه سری دیگه اونجا رو خفت کرده بود. اون عادت داشت مردم عادی رو کتک بزنه و تحقیرشون کنه تا نصف محصول زراعیشونو ازشون بگیره ، بخوره و بعدشم تو صورتشون یه عارق بلند بزنه. همه از ش حساب می بردن . اون فک می کرد این احترامه. پس بنابراین آدم محترمی بود. بهش میگفتن ارباب. اون حیوونا رو واسه قدرت نمایی می کشت و کله هاشونو میزد به دیوار امارتش ، بقیه هم واسه ش دست می زدن. درسته که ما الان تخم خر هم تو بساط نداریم اما یه زمانی کسی بودیم. اینو هیچ وقت فراموش نکن که اجداد ما بزرگ بودن پس ما هم توهم بزرگی رو تا دم گور به دوش می کشیم.

—————

اصالت یعنی چی؟

میشه گفت دو معنی متفاوت داره.

 اولیش اینه که چقدر خودتی؟ بدون خجالت. بدون سانسور. بدون شیه و پیله. چقدر تو تمام امو زندگیت خودتی. سرکار چقدر خودتی. توی زندگی مشترک چقدر خودتی. تو چقدر  پای ارزش های فردیت ایستادی و طبق اونا زندگی می کنی؟ خلاصه عیار تخمت توی خود واقعیت رو نشون دادن چقدره؟

اصالت یه معنی دوم  و عام هم داره. معنی که ریشه توی بزرگ نمایی و طبقاتی بودن ادم ها تو دوران قدیم داره. همونی که اتفاقا اکثرا اون رو معنی اصلی اصالت می دونن. و طبق اون ناخوداگاه نسل هاست که عمل می کنن.  واژه‌ایه که وقتی گفته می‌شه، بلافاصله بار مثبت داره؛  اما وقتی توش دقیق بشی، می‌بینی اصلاً تعریف روشنی ازش نداری.  یه چیزی که به  رگ ربط داره و ریشه، به ادب، تعارف. ترسناک بودن. بزرگ به نظر اومدن. خلاصه هر گوهی بودن جز خصوصیات فردی و وجودی خودت.

یعنی رسما ما اصالت رو برعکس فهمیدیم و 1000 ساله با همون فرمون داریم میریم جلو.

————-

اصالت تو ذهن خیلی از ایرانی‌ها یه ترکیب عجیب و متناقضه از غرور، عقده، نوستالژی، حسرت، و یه جور اعتیاد به پرستش چیزی که خودشون فکر می‌کنن یه گنج از دست رفته ست.

اصالت واسه خیلیا تبدیل شده به جایگزین هویت واقعی. چون ساختن یه هویت شخصی درد داره، زحمت داره. آسون‌تره که آدم تکیه کنه به چیزی که خودش نساخته.

 تضادهای ایرانی با اصالت واقعی  از این قراره که ما اصالت واقعی رو می‌خوایم، اما نمی‌تونیم تحملش کنیم. بعضی‌ها دنبال آدم اصیل می‌گردن، ولی اگه اون آدم واقعاً پای اصولش وایسه و مثلاً ساده‌زیست باشه یا نگاه بالا به پایین نداشته باشه، سریع می‌گن: “دیگه انقدرم انرمال و خشک و سفت نباش. یه کم امروزی باش خب و در گوش بغلیمون می گیم این یارو کم کص مشنگ نیستا.

با اصالت فیک حال می‌کنیم، محصوصا اگه بتونه پزمون باشه. ما  اصالت رو می‌پرستیم چون خودمون احساس کمبود می‌کنیم

اویزون شدن آدم به تخمای اصالت، یه جور مکانیزم جبرانیه.
آدمی که تو زندگیش کلی ناکامی و تحقیر تجربه کرده، دلش می‌خواد به چیزی بچسبه که بهش احساس “ویژه بودن” بده. و وقتی هیچ جوره خودش نمی‌تونه یه مدل اصل و جسور  باشه چون خودش رو قبول نداره،  شروع می‌کنه به پرستیدن کسایی که ادعای اصالت دارن.

————-

اما چرا بعضی‌ها رو که «ادعای اصالت» دارن، این‌قدر زیادی می‌پرستن؟

چون اون آدم‌ها همون‌ چیزی رو ارائه می‌دن که جامعه کم داره:

  • ثبات توی هویت
  • یه ظاهر قدرتمند با ماسک نجابت
  • یه داستان کص و شر واسه چسبوندن خودشون به یه گذشته‌ی باشکوه (حتی اگه فیک باشه)

و مردم، مردمی که خسته از واقعیتِ به ظاهر بی‌ریشه و آشوب‌زده‌ی امروزشونن، با خودشون می‌گن:

“خب این دیگه اصالت داره، یه چیزی داره که ما نداریم. حتماً بهتر از مای بی‌اصل و نصبِ لنگ پول و گیج‌وویجه. خوش بحالش. اون یه ادم بهتره. ما هم یه مشت عنتر ناقص الخلقه.

تو فرهنگ ایرانی اصالت” یه بسته کاملاً پیچیده‌ست. چند مدل رایج از “اصالت داشتن” بین مردم ما هست:

  1. نسب و نژاد:

کص و شر ترین حالت از انگل اصالت رایج که میشه تو مغز  ماها پیداش کرد
“فلانی اصالتاً تهرونیه”، “فلانی رگ و ریشه‌اش به تبریز می‌رسه”، “اینا عرب نیستن، لرن!”
یعنی اصالت گاهی فقط یه برچسب جغرافیایی یا نژادی می‌شه. همین.

  1. سبک زندگی: دومین ملاک رایج اصالته

اینا خیلی ادمای اصیلی ان. از قدیم یه باغ 20 هکتاری داشتن که توش12 مدل میوه و یه استخر بزرگ داره.

خونواده ی اصیلی هستن.

ملاک بعدی تربیت خانوادگی و ادبه.  وقتی کسی مؤدب و بااحترامه، سریع می‌گن “بچه اصیلیه”، حتی اگه از خودش هیچ فکر و ایده ی خاصی نداشته باشه!  تو این مورد ممکنه شخص به صورت فردی و فارغ از اونچه خانواده ش بهش یاد دادن به یه رشد شخصی رسیده باشه که یه مهر تایید برای اصیل بودن واقعی اون شخصه. اما بهش میرسیم.

  1. ملاک چهارم وفاداری به ارزش‌های فرهنگی-مذهبیه
    کسی که پروسه های مذهبی خودش رو اجرا می کنه، مهمون‌نوازه و مثلا زکات می‌ده، برای خیلی‌ها این نشونه‌ی اصالتشه. قضاوت درست و غلطشم با خودتون.

کلمه های قشنگی تو این بین شنیده شد. خب اما تضاد اینجاست:
تو همون خانواده‌ای که “اصیل بودن” یعنی ساکت، نجیب و پیرو سنت بودن، اگه یکی بخواد با صداقت بگه : آقا من با بعضی از این چیزا مخالفم، اونوقت یهو تبدیل میشه به بوزینه ی بی‌ادب، بی‌ریشه، بی‌هویت و یه پر بدون جهت توی هوا.

—————

نژاد ایرانی همیشه و در هر حالتی طرفدار اصالته. تو قصه های فولکلورش، تو صحبت ها و در د دل های عوام. اما جالبه که از طرف دیگه هر چیزی که از قاعده‌ی رایج بیرون باشه رو بی‌اصالتی می‌دونن.

اگه با سبک رپ از دردهای اجتماعی بخونی صرفا یه اعتراضی کردی و این هنر نیست . تو صرفا یه مفنگی خلاقی. اما اگه با ساز سنتی و تو دستگاه شور این اعتراض رو بیان کنی تو یه هنر مند اصیلی.  

ایده هایی که نوع تفکر ما رو در مورد اصالت و معنیش نشون میدن بیشتر شبیه تست مثبت سندروم منگولیه تا یه اصل درست:

  • فرش دستباف؟ اصیل!
  • زنی که ۴۰ سال با شوهر عن اخلاقش ساخته؟ فوق‌اصیل!
  • بچه‌ای که تو جمع حرف نمی‌زنه؟ اصیل و مودب! (محاله که یه لحظه فکر کنیم شاید اضطراب و فشار شدید اون رو لال و کصخول کرده.

————

کمی عمیق تر و جزیی تر که نگاه کنیم هر جایی از ایران باز تعریف عجیب خودشو از اصالت داره که با جای حتی ممکنه تو تضاد باشه.

تو بعضی جاها

اصالت یعنی مردونگی، مهمون‌نوازی و کله‌خر بودن در مواقع لازم.
اگه اهل اونجاها هستی و تو دعوا شرکت نمی‌کنی،احتمالا  بهت می‌گن: “این بچه بی خایه دیگه از ما نیست.”

تو بعضی جاهای دیگه

اصالت یعنی گرما، آواز، دریا و معرفت. ولی اگه لهجه‌ت غلیظ باشه و بری تهران، سریع می‌شی سوژه شوخی  مردم.

تو یه سری جاهای سبز و خوش آب و هوا  اصالت یعنی خاک‌دوستی، فرهنگ زن‌محور و سبک زندگی ساده و شاعرانه.

و تو یه نقطه ی مشخصی از ایران  اصالت یعنی ریشه در قبیله، وفاداری، و زندگی در شرایطی که گاهی دولت حتی اسم این جا رو هم یادش می‌ره..

تو تهران، اصالت به‌طرز غریبی شده ترکیب عجیبی از «ما قدیما الهیه زندگی می‌کردیم» با عکس‌های سیا‌وسفید روی دیوار . ادعاهایی مثل این که فلان رودخونه که از وسط تهران می گذشت هم این ورش هم اون ورش هم چیزای توش مال ما بوده. چرا و به چه حکمی کدوم پدرسگی این رو به شما داد معلوم نیست.

تو فرهنگ ایرانی، اصالت مثل چایی بعد از غذاست؛ نمی‌دونی دقیقاً چرا لازمه، ولی حذفش هم نمی‌تونی بکنی. برای بعضی‌ها یعنی داشتن شجره‌نامه‌ای که تا دوره‌ی هخامنشی می‌رسه، برای بعضی‌ها یعنی اهل یک محله خاص بودن و برای یه اکیپ دیگه، یعنی اینکه «پدرم اهل قلم بود» یا «ما خانواده‌ی فرهنگی هستیم».

تعاریفی که فقط بوی تناقض میدن و یه التماس برای این که ما رو در جامعه ای که داره همه رو می بلعه بپذیرید و نخورید.

———-

بد نیست به بقیه دنیا به اونجاهایی که خیلی مورد توجه هستن هم سر بزنیم و ببینیم اون ها چه تعریفی از این کلمه یعنی اصالت دارن. اما قبل از این بررسی دونستن یه نکته خیلی مهمه. تمام این بررسی ها ، در مورد تعریف اصالت و چیزیه که توی ذهن ها می چرخه. نه اصول زندگی و سنت های به جا تو هر قومی.

آمریکا، کشور ی بزرگ و تنوع فرهنگی بسیار زیاد، نظرات مختلفی راجع به این که اصالت چیه دارن  اما به صورت کلی تو اینجا : اصالت یعنی خودت باش، حتی اگه عجیب و فریک باشی ، فرهنگ لیبرال باعث شده که اصالت رو بیشتر به‌معنای “being true to yourself” بدونن.
اگه کسی ترنسه و خودش رو پیدا کرده، اگه کسی خلاف جریان می‌ره ولی واقعیه، تحسینش می‌کنن.
اما حتی اونجا هم یه تضاد هست: وقتی همه دارن از خود واقعی‌شون می‌گن، دیگه “اصیل” بودن شده یه برند. پس خیلی ها حتی عمدا سعی میکنن که متفاوت باشن تا به چشم بیان و حس کنن که هویت فردی پیدا کردن. تهش می‌فهمی همین «خودت بودن» یه سبک بازاریابی شده.

———–German Music

تو المان اصالت یعنی صداقت، کارآمدی، و دوری از هر جور ظاهرسازی و کص کلک بازی

تو فرهنگ آلمانی، اصالت با درستی و قابل اعتماد بودن گره خورده.
یه آدم اصیل کسیه که شعار نمی‌ده، ادعا نمی‌کنه، ولی کارش درسته.

آلمانی‌ها معتقدن که اصالت یعنی:

  • ساعت ۸:۰۰ کارت بزنی
  • ساعت ۸:۰۰ شب خاموشی بزنی
  • وسطش هم نپرسی چرا.

اینا از همون بچگی یاد می‌گیرن: احساساتت رو برای روان‌پزشکت نگه‌دار. تو الان باید دقیق باشی. الان باید شارپ باشی.

آلمانی‌ها انقدر دقیقن که اگه یه آلمانی بگه «من بااصالتم»، احتمالاً منظورش اینه که جد بزرگش هم ساعت ۷ صبح می‌رفته سرکار.
اینجا اصالت ربطی به احساسات نداره، به انضباط ربط داره. تو اگه اشتباهی احساس نشون بدی، می‌شی «نامنظم».

البته همین فرهنگ باعث می‌شه بعضی‌ها نتونن احساسات‌شون رو به ادم های دیگه نشون بدن؛

——-Italiano——–

به کشوری وارد میشیم که اصالت یعنی تاریخ و شور زندگی

ایتالیا      –       اصالت اونجا یه ترکیب خاص از ریشه‌ فرهنگی (غذا، زبان، موسیقی) و شخصیت و ذوق فردی محسوب می‌شه.
یه پیتزافروش اصیل باید هم خوب پیتزا درست کنه، هم با شور و لبخند داد بزنه.

ایتالیا کشوریه که مردمش عاشق استایل و زیبایی‌ان. ظاهر مهمه—خیلی مهم.
لباس، لهجه، نام خانوادگی، اصالت منطقه‌ای .همه‌اش نشونه‌هایی‌ان از پرستیژه.

اصالت ایتالیایی یعنی پاستا باید آلدنته باشه، مامان باید همیشه ناراحت باشه که چرا ازدواج نکردی، و تو باید حتی تو دعوا هم خوش‌تیپ بمونی.

اما در عین حال، همین مردم اغلب خودشون رو با جراحی، مدهای سریع، و حتی مهاجرت فرهنگی تغییر می‌دن.
یعنی اصالت براشون مهمه، ولی اگر به قیمت باحال نبودن یا موفق‌نبودن باشه، ولش می‌کنن.
یه جور اصالت دکوری، نه عملکردی.

اون ها یه وجه شباهت خیلی بزرگ با ما ایرانیا دارن. یه تضاد عمیق. گذشته ای دارن که توش حس می کردن سرور دنیا بودن  و کونی نبوده که اینا تو سلطه گری پاره ش نکرده باشن و امروزی که حس می کنن دارن با همه چی کلنجار میرن و دیگه اون گردن کلفت از دم موش هم نازک تر شده. و البته مثل ما عاشق خاطره ها هستن.

 یه تضاد کوچیک  دیگه هم دارن:  اگه یکی خیلی آروم و خجالتی باشه، ممکنه بگن “روح ایتالیایی نداره.”

در حدی که  اگه ساکت باشی و تو خودت بری، سریع می‌پرسن: «تو واقعاً ایتالیایی هستی؟»
یعنی حتی افسرده بودن هم باید با پرشور ی همراه باشه.

—–japanese intro——-

ژاپن

اصالت یعنی وفاداری به نقش و هارمونی

تو ژاپن، مفهوم اصالت خیلی عجیبه؛ چون جامعه ازت می‌خواد نقش‌ بازی کنی، ولی با خلوص. در حقیقت خود واقعیت به تخم کسی هم نیست و اصیل بودن  یعنی بدونی ماسکت رو کی و کجا باید عوض کنی.
تو خونه یه نفر، تو اداره یه نفر، تو رستوران یه نفر دیگه. یه متد اکتور حرفه ای
خودِ واقعیت اون کسیه که بتونه نقش‌ها رو درست بازی کنه.
یعنی تو اگه یه ژاپنی اصیل باشی،ممکنه تا  آخر عمر هم نفهمی کی بودی.

اگه یه ژاپنی از ته دل بخنده، احتمالاً یا مسته یا از شغلش استعفا داده.

ولی این نگاه باعث سرکوب فردیت می‌شه. خودت بودن اگه هماهنگ با گروه نباشه، دیگه ارزش نیست.

و در اخر کشور  کره جنوبی که  اصالت در سنت و ظاهرش موج می زنه

تو کره جنوبی، با وجود پیشرفت‌های مدرن، هنوز ظاهر، خانواده، و پرستیژ اجتماعی نقش پررنگی در تعریف اصالت دارن.

تو کره، اصالت یه چیزیه بین جراحی زیبایی، روتین اسکین‌کر ۹ مرحله‌ای، و نمره‌ی امتحان بچته.
در ظاهر همه دنبال ریشه‌ و سنتن، ولی پشت پرده همه دنبال تکنیکای جدید فیس‌ری‌کانستراکشن.
شاید به‌جای “اصالت”، باید بگیم: “اصالت 2.0 – نسخه آپدیت‌شده با لنز آبی”

اینجا هم مثل ایران، گاهی “اصالت” فقط یه ماسک از رفتار درست و زیبایی ظاهریه.

————

تو خیلی از موارد، اشاره به “اصالت خانوادگی” واقعاً می‌تونه یه مکانیزم دفاعی باشه. مثل اینه که آدم بخواد بگه:

“حواست باشه! من بی‌ریشه نیستم. پشت من یه لشکر خوابیده.”

یا حتی یه لایه پنهان‌تر:

“من ممکنه الآن حس کنم هیچ عنی نیستم، ولی یه زمانی چیزی بودم… یا حداقل نیاکانم بودن. پس هنوزم یه احترام به من بدهکاری.”

اینجور وقتا، اصالت تبدیل می‌شه به سپر دفاعی علیه بی‌اهمیتی.
انگار آدم به‌جای اینکه خودش رو نشون بده، شجره‌نامه‌ش رو بالا می‌گیره.
و گاهی واقعاً به‌خاطر ترسه:

  • ترس از این که دیگران جدی‌اش نگیرن
  • ترس از این که خودش تهی باشه
  • ترس از این که توی این دنیای بی‌در و پیکر، جایی نداشته باشه

توی دعواها یا کل‌کل‌های اجتماعی جتما شنیدید که:

  • «ما خانواده‌مون فلانیه‌ها!»
  • «ما فلان‌جا بزرگ شدیم، اون‌جا پر از اصالته نه این‌خوک دونی!»
  • یا اون جمله‌ی کلاسیک: «ما نون‌مون رو با عرق جبین درآوردیم!» پس تو میمونی و ما انسان.

حالا شاید واقعیت‌ش اینه که اصلاً خود فرد نه شبیه پدرشه، نه مادربزرگش، نه هیچ‌کسی که ازش حرف می‌زنه. ولی چون خودش هنوز هویت مستقلی پیدا نکرده، می‌ره پشت یه چیز قدیمی سنگر می‌گیره.

یه جور طنز تلخ این وسط هست:

آدمایی که زیاد از اصالت خانوادگی می‌گن، معمولاً دقیقاً همون‌هایی‌ان که کمترین اعتمادبه‌نفس شخصی رو دارن و حیثیتشون به یه گوز بنده.
نه همیشه، ولی اغلب. چون اگه خودت “باشی”، دیگه لازم نیست بگی “بابام کی بوده”.

و خب، جامعه هم این بازی رو تغذیه می‌کنه. چون هنوز خیلی جاها، مهم نیست تو کی هستی؛ مهمه که از کجا اومدی.

—————–

بیاید چند تا از  جمله هایی که ما برا ی اویزون شدن به تخمای اصالت رایج به کار می بریم رو معنی کنیم

 جمله‌ی “ما یه خانواده‌ اصیل تهرانی هستیم!”

داره چیو پوشش می‌ده؟
ازتون خواهش می کنم با ما مثل یه عادم آدی و از طبقه متوسط رفتار نکنید. عادی بودن مثل بقیه بودن یه کابوسه برای ما.

ما از ایل فلان هستیم، خون‌مون شاهی‌یه!

داره چیو  پوشش می‌ده؟
ترس از بی‌ریشه یا آواره بودن.
آدمی که هیچ حسی به فرهنگ ایل نداره، نه زبونشون رو بلده، نه سنت‌های درستشون رو دنبال می‌کنه. ولی تا حرف هویت میاد وسط، اسم ایل‌شون رو می‌کشه بیرون مثل یه شمشیر زنگ‌زده.

 جمله‌ی “ما اصالتاً آریایی هستیم!”

پوشش چی رو می‌ده؟
ترس از شباهت با آدمای پایین‌دست، مهاجر یا اقلیت‌ها.
در واقع:
یه جور نژادپرستی بی‌صدا. وقتی می‌گی “آریایی”، در واقع داری می‌گی: “من با بقیه فرق دارم. من از اونام که شایسته‌ی برتری‌ام.” من گوه خاصی ام.

جمله‌ی “ما تو خونه‌مون همیشه فلان موسیقی اصیل گوش می‌دادیم

🔹 پوشش چی رو می‌ده؟
ترس از سطحی دیده شدن یا بی‌فرهنگی.
در واقع:
شخصی که با موزیک پانک راک حال می‌کنه، ولی برای پز دادن، شجریان گوش دادن و شاهنامه خونی پدربزرگشو می‌کشه وسط.

جمله‌ی “ما یه سبک زندگی اصیل ایرانی داریم

پوشش چی رو می‌ده؟
ترس از گم شدن تو دنیای مدرن، ترس از بی‌هویت بودن.
در واقع:
آدم هایی که گوشی آیفون شون رو توی خورجین میزارن، تو کافی‌شاپ قهوه فقط ایتالیایی میخورن، محصولات نتفلیکس هم یار غارشونه، ولی وقتی بحث فرهنگی می‌شه، یه‌دفعه فقط نون پنیر  سبزی و تمبک و گرامافون ایده الشونه.


جمله‌ی “دختر اصیل ایرانی یعنی فلان…” / “مرد اصیل ایرانی یعنی بهمان…”

🔹 پوشش چی رو می‌ده؟
ترس از تغییر نقش‌های اجتماعی و ترس از آزادی. به ترس که لرزشش تو جون بعضیا از ذات الریه هم بدتره.
🔹 در واقع: یه جور کنترل و دسیپلین اجتماعی  و زورگوییه واسه جا زدن محدودیت‌ها به‌عنوان فضیلت‌های ریشه‌دار.

خیلی‌ها یه سری جیزا رو قاطی می‌کنن: فکر می‌کنن چون خانواده‌شون به خون و نژاد و اصل و نسب و “با کی وصلت می‌کنی” حساسه، پس لابد خیلی اصیل‌ان. در حالی که اون بیشتر یه مانکنِ اصالته، نه خود اصالت.

پس خانواده‌ای که به «خون» و «نژاد» و «اصل‌ و نصب» حساسه چی‌ه؟

این بیشتر یه نظام طبقاتی پیچیده‌ست با لایه‌هایی از ترس، کنترل، و نمایش. ککی که خیلی پیشتر اجداد ما به تمبونمون انداختن و حالا دیگه اسمش اصالته ولی بوی پوسیدگی می‌ده.

یاد اون خانواده‌هایی می‌افتیم که:

“دختر ما فقط باید با دکتر ازدواج کنه! ما اصیلیم!”

باید گفت که این به هیچ عنوان اصیل بودن نیست؛ این ترس از افتادن از نردبون طبقه‌اجتماعیه. یه نوع مکانیزم دفاعی شیک و سنتیمنتال برای اینکه مبادا آدما بفهمن تو هم مثل بقیه‌ای. تازه شاید بدتر.

یه خانواده “اصیل‌نما” دقیقاً همون لحظه‌ای کون لخت و رسوا می‌شه که با غرور می‌گه:

«ما با عرب جماعت  وصلت نمی‌کنیم، اصالت ندارن!»

در حالی که شجره‌نامه‌ش تا سده‌ی سوم هجری پر از حضور خلیفه‌ و سردار و سرباز عربه.

حالا فرق اصالت واقعی با اون انگلی که تو کله ی ما دست و پا داورده چیه؟

یه خانواده‌ی واقعاً اصیل اگه هم به ریشه‌ها اهمیت بده، به خاطر انسانیت و اخلاقه، نه به خاطر شناسنامه. اگه مرزی می‌ذاره، از روی شناخت و ارزش‌های درونی‌ـه، نه پُز و تبار.

مثلاً ممکنه بگه:

“ما دنبال کسی هستیم که با ما هم‌دل باشه، نه هم‌نژاد.”

یه سوال اساسی توی ذهن شکل می گیره. این که اصالت واقعیه یا یه افسانه‌ی دسته‌جمعی؟

بهتره یه حقیقتی رو قبول کنیم. اصالت، تو بهترین حالت یه فانتزی جمعیه. یه قصه‌ست که واسه خودمون تعریف کردیم تا:

  • تو شب‌های تاریک بهش پناه ببریم
  • بچه‌هامون رو کنترل کنیم
  • از نسل قبل دفاع کنیم
  • و از نسل جدید بد بگیم
  • خلاصه الکی یه حس تفاوت ایجاد کنیم چون از بچگی بهمون گفتن خاص باش. عادی بودن هیچ گهی نبودنه.

 اصالت واقعی شاید اون چیزیه که وقتی تنها تو آینه نگاه می‌کنی، ازش خجالت نمی‌کشی

نه نژاده، نه لهجه‌ست، نه آبا و اجدادت، نه حتی پوششت. نه فاصله ی چشمات از هم دیگه.
اصالت شاید فقط یه چیز باشه: راست بودن با خودت، با همه‌ی ترس‌ها، خجالت‌ها و ناخن‌جویدن‌ها و دست تو بینی کردنات.
ولی تو جامعه‌ای که از همون اول بهمون یاد دادن «خودت بودن» خطر داره، اصالت بیشتر یه افسانه‌ست.
یه افسانه که یا ازش می‌ترسیم، یا باهاش لاف می‌زنیم.

میشه گفت اصالت واقعی، اون چیزی نیست که به ارث می‌رسه، بلکه چیزیه که توی خودت می‌سازی.

 اما ما معمولاً با نسخه‌ی جعلی‌اش سروکار داریم:

  • یه سری خاطره از یه سری آدم که الان نیستن.
  • یه خونه‌ی قدیمی با رنگ و بوی کپک‌زده که فقط توی عکس‌ها خوب می‌افته.
  • یه اسم‌فامیل خاص که حالا شده سنگر هویت.

ولی اصالت، اگه واقعاً وجود داشته باشه، باید «رفتار اکنون» باشه. نه «ادعای گذشته». اگه با شرافت، صداقت و شخصیت رفتار می‌کنی، مهم نیست بابات کی بوده یا از کجا اومدی. تو یه انسان اصیلی.

.